داستان زیبا از آرش و صبا قسمت سوم گوشیم رو پیدا نمیکردم و باید برای تحویل بعضی از مدارک به اداره دیگری میرفتیم. بابا گفت شاید تو فرهنگسرا جا گذاشتی و با موبایلش شمارمو گرفت، کسی جواب داد. خندید و گفت: حواست کجاست دختر موبایلتو خونه ما جا گذاشتی من دم درم، بابا گفت زود […]