مـوضـوعات

داستان آموزنده وفاداری دوست

داستان آموزنده وفاداری دوست یک روز پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند. هوا خيلی گرم بود و تشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد. بعد از ساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند. پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب […]

تاریخ : 30 آوریل 2017
1,441 نفر

داستان زیبا از آرش و صبا قسمت ششم

داستان زیبا از آرش و صبا قسمت ششم آیناز بر نمیگشت من مونده بودم در نقش شوالیه ای بی زره و کلاهخود. و مردی که در اسارت یک جادوگره کاملا قهار گرفتار شده بود. اون روزها تحمل رنجی رو که آرش میکشیدو نداشتم. چون ساحره مدام آرش رو تهدید میکرد که اگر باهاش ازدواج نکنه […]

تاریخ : 29 آوریل 2017
2,147 نفر

داستانک بسیار زیبا امید به زندگی

داستانک بسیار زیبا امید به زندگی ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ. ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ. ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ. ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ […]

تاریخ : 29 آوریل 2017
1,042 نفر

داستانک پند آموز خیانت

داستانک پند آموز خیانت امروز یکی از دانشجوهایی که خونمون اومده بود قضیه ی جالب و درعین حال عبرت آموزی رو نـقل کرد. گفت: با چند تا از رفیقام سوار تاکسی بودیـم که راننده ی تاکسی برای اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید. گفت: بیست سی سال قبل […]

تاریخ : 29 آوریل 2017
1,378 نفر

داستان زیبا از آرش و صبا قسمت پنجم

داستان زیبا از آرش و صبا قسمت پنجم آرش خام این زن شده بود و خدا میدونه چند نفر دیگه غیر از آرش رو اینطوری تیغیده بود. چون سر و وضع و لباسش حرفی از فقر ونداری نمیزد. با لباس ست و جدید به باشگاه میومد و من هیچ وقت نفهمیدم چطوری میشه در فقر […]

تاریخ : 28 آوریل 2017
1,572 نفر

داستانک آموزنده پادشاه و وزیر

داستانک آموزنده پادشاه و وزیر در زمانهاي گذشته پادشاهی سه زن داشت که هر کدوم از این سه زن خصلتهای ناپسندی داشت. یکی بسیار بد دهن و بد اخلاق بود دیگری دزد و سومین زن زناکار بود. پادشاه وزیری داشت که همسرش نقطه مقابل زنان پادشاه بود وصف خوبیهای زن وزیر به گوش پادشاه رسید. […]

تاریخ : 28 آوریل 2017
1,523 نفر

داستانک شانس زندگی

داستانک شانس زندگی مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست، من سه گاو نر را آزاد میکنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد، در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد. […]

تاریخ : 28 آوریل 2017
1,189 نفر

داستان زیبا از آرش و صبا قسمت چهارم

داستان زیبا از آرش و صبا قسمت چهارم چشم هاش به دور دستها خیره شد و گفت : و عاقبت… سر همین موضوع اینقدر ناسازگاری کرد تا آینازی که یک لحظه دوری منو تاب نمی آورد با نفرت و خشم ازم  جدا شد. آروم و غمگین به دور دستها خیره شد مثل بره کوچیکی میموند […]

تاریخ : 27 آوریل 2017
1,554 نفر

داستانک زیبا به نام راه بهشت

داستانک زیبا به نام راه بهشت مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه میرفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. (گاهی مدت ها طول میکشد تا مرده ها […]

تاریخ : 27 آوریل 2017
1,889 نفر

داستان فوق العاده زیبا معنای واقعی عشق

داستان فوق العاده زیبا معنای واقعی عشق یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی دادن گل و هدیه و حرف های دلنشین را راه بیان عشق عنوان […]

تاریخ : 27 آوریل 2017
1,203 نفر
ما را حمایت کنید: