مـوضـوعات

داستانک آموزنده پادشاه و وزیر

داستانک آموزنده پادشاه و وزیر

داستانک آموزنده پادشاه و وزیر

در زمانهاي گذشته پادشاهی سه زن داشت که هر کدوم از این سه زن خصلتهای ناپسندی داشت.

یکی بسیار بد دهن و بد اخلاق بود دیگری دزد و سومین زن زناکار بود.

پادشاه وزیری داشت که همسرش نقطه مقابل زنان پادشاه بود وصف خوبیهای زن وزیر به گوش پادشاه رسید.

پادشاه وزیرش رو پیش خويش خواست و به وزیر دستور داد که همسرش رو طلاق بده و در عوض همسران شاه رو به عقد وزیر در بیاره.

وزیر به ناچار میپذیره و همسرش رو طلاق میده و سه زن پادشاه رو به عقد وزیر درمیارن.

وزیر زنی رو که بددهن و بد اخلاق بود رو طلاق میده و بهش میگه که من نمیتونم با اخلاقت کنار بیام.

رو میکنه به سمت زنی که دزد بوده و بهش یک ترازو میده و میگه هر وقت خواستی وسایل خونه خودتو بفروشی به قیمت بفروش که ضرر نکنی.

این حرف وزیر زن رو به فکر میندازه و با خودش میگه این که به من اطمینان کرده و این حرفو زده چرا من از مال خودم دزدی کنم همونجا از کارش توبه میکنه و درست زندگی میکنه.

وزیر دست زن دوم رو که زناکار بوده رو میگیره و راه مخفی خونه رو بهش نشون میده.

وزیر میگه هر وقت صدای پای منو شنیدی معشوقه تو از آن راه فراری بده که نکنه من اون رو ببینم و بهت تهمت بزنم.

داستانک آموزنده پادشاه و وزیر

زن زناکار همونجا به پای وزیر میافته و میگه تو چه انسان شریفی هستی که دوست نداری بهم تهمت بزنی و همون جا توبه میکنه و دست از گناه برمیداره.

و اما اون روی سکه که همسر سابق وزیر که به عقد پادشاه دراومده بود، دزد و زناکار و بد اخلاق میشه ….

دوستان این به خود ما بستگی داره چه جوری از این داستان نتیجه گیری کنیم.

فقط اینکه رفتار درست باعث میشه افراد از راه غلط به جاده نیکبختی برسن و رفتار نادرست افراد رو از جاده نیکبختی منحرف کنه.

امیدوارم همه ما بهم کمک کنیم تا راه درست زندگی رو پیدا کنیم خوشبخت و سعادتمند باشید.

منبع: لعنتی


تاریخ : 28 آوریل 2017 ، 11:04:52
1,522 نفر

مطالب مرتبط :

دیدگاه ها

شما نیز دیدگاه خود را به ثبت برسانید...

ما را حمایت کنید: